شواهد در افغانستان نشان میدهد که دوره پانزده ساله پس از پایان جنگهای داخلی و حضور جامعه جهانی، فرصتی برای افغانستان بود که منجر به گسترش حضور زنان در عرصه سیاست، اجتماع و فرهنگ شد. در این میان زنانی که در مهاجرت زندگی و تحصیل کردهبودند به افغانستان بازگشتند و تغییراتی در وضع اجتماعی زنان بهوجود آوردند.
فراز و نشیب حضور اجتماعی زنان
«ما فعالان حقوق زن، روزهایی را به خاطر داریم که خوانندگی زن در تلویزیون، با سنگ پاسخ داده میشد اما امروز، رسانه ای در افغانستان را نمیتوان یافت که برنامهای با موضوع زنان نداشتهباشد. ما روی تغییر ذهنیت مردم در مورد زنان افغانستان فعالیت میکنیم.»
این بخشی از حرفهای حمیرا ثاقب، فعال حقوق زن است که از ۱۵ سال پیش به این سو در افغانستان زندگی میکند. او پیش از این در دو کشور همسایه، پاکستان و ایران زندگی کرده و در کنار تحصیل در مدارس ایران، تعدادی از انجمنهای اجتماعی و فرهنگی مهاجرت را با دوستانش تاسیس کردهاست. روزی که حمیرا به افغانستان بازگشت، حکومت طالبان برچیده شده بود اما مردم از بیم ناامنیها، شبها بر سر بام خانههایشان نگهبانی می دادند. حمیرا افغانستان آن دوره را بسیار عقب ماندهتر از همسایهها می دید. او میخواست فعالیتهای اجتماعیش را ادامه دهد و همزمان در دانشگاه تحصیل کند. حمیرا بخاطر دارد زنان در دوره های قبل جنگ، آزاد بودند که در مکاتب و دانشگاه ها حضور یابند اما جنگ، حضور زنان را کمرنگ کرده بود.
حمیرا ثاقب
در دهه های بعد از جنگ اولین بار، خانم قمر در تلویزیون آواز خواند و جهادیهای سابق، با سنگباران تلویزیون به حضور زنان اعتراض کردند. حمیرا در آن سالها، کارهای اجتماعی را آغاز کرد و بهگفته خودش، فعالیت برای حقوق زنان را بسیار «نفسگیر» و «سخت» یافت. او به یورونیوز می گوید: «برخورد با زنان فعال اجتماعی بسیار وحشتناک بود و زن اصلا انسان محسوب نمیشد و اجبارهای اجتماعی از ما میخواست که کار در بیرون از خانه را ترک کنیم و خانه نشین شویم. از آن موقع تصمیم گرفتم که در وضع خود و زنان اجتماع تغییرات آورم.»
کمک های جامعه جهانی برای حمیرا و دیگر فعالان حقوق زن فرصتی فراهم کرد تا روی موضوعات زنان بیشتر تمرکز کنند و از ابزارهای رسانهای و گفتمانها برای حل مشکلات زنان استفاده کنند.
او در این سالها تلاش کرد که رسانهای برای زنان ایجاد کند و به همین خاطر هم خبرگزاری زنان افغانستان را تاسیس کرد. در کنار این کار، نشستهای زنانهای را با دیگر فعالان حقوق زن برگزار کردند تا بگفته خودش، امکان گفتوگو را برای نسل زنان جوان افغانستان بوجود آورند چون نشانههای تحولخواهی در نسل جوان دیده میشود. در این نشستهای زنانه که در پارک شهر نو کابل برگزار می شد، برخی مردان نیز شرکت داشتند و مسایل و مشکلات زنان مطرح و راه حل جستجو می شد. نقد کردن محکمههای صحرایی در ولایات افغانستان بخشی از موضوعات مورد بحث در این نشستها بود.
حمیرا ثاقب میگوید: «دیگر نمیخواهیم که زن فقط به عنوان یک نماد یا شاخص سیاسی حکومتداری در افغانستان باشد، همانطور که در سالهای حاکمیت کمونیستها در افغانستان زنان در سیاست حضور داشتند. زنان در دوره طالبان حذف شدند و در حکومت کرزی دوباره حضور یافتند. ما با نشستها و از طریق رسانه می خواهیم فراتر برویم و باور و نیاز به حضور اجتماعی زنان را در اذهان توده مردم نهادینه کنیم.»
خیزش اجتماعی
مکتوب کردن فرهنگ شفاهی مردم افغانستان و بیان دغدغهها در مورد آینده و سیاست افغانستان در سطح کلان اجتماعی از جمله موضوعاتی است که شهرزاد اکبر در نوشتههایش دنبال می کند. او مسئول نهاد جامعه باز در افغانستان است؛ جایی که از رسانه های آزاد حمایت می کند.
شهرزاد به خاطر می آورد روزی را که او و خواهرش برای تحصیل عازم اروپا و آمریکا شدند. آنها اولین نسل دختران جوان بودند که تحصیلات دانشگاهی را در اروپا و آمریکا تجربه میکردند. برخی اطرافیان به پدرش گفتهبودند که خوب نیست دخترهایت را در جوانی به بلاد کفر بفرستی اما شهرزاد و خواهرش برای تحصیل به خارج رفتند و پس از پایان تحصیلات در مقطع فوق لیسانس به افغانستان بازگشتند.
شهرزاد اکبر
شهرزاد اکبر سرگذشت مشترک خود و دیگر دختران را آغاز یک تحول در نوع نگاه به تحصیلات عالی برای دختران میداند. وی به یورونیوز میگوید: «امروز دخترانی در ترکیه و هند و برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی درس میخوانند، در حالیکه پدر و مادران آنها کم سواد و بیسواد هستند و این یک خیزش اجتماعی کلان است.»
ما از دنیا آموختیم
او تاکید میکند: «مهاجرت به ما امکان داد که از دنیا بیاموزیم. من در دوره تحصیل، یاد گرفتم آدم ها را فراتر از رنگ پوستشان ببینم و وقتی دیگران دینم را نقد می کنند، استدلال بیاورم و نقد را تابو ندانم. وقتی به افغانستان بازگشتم، ثابت کردیم که تحصیلات عالی برای زنان در خارج از افغانستان، امر غیر فرهنگی و تابو نیست. در سالهای اول برایم مشکل بود که فاصله دو فرهنگ را طی کنم و زن ستیزی رایج و عادی شده افغانستان را بپذیرم.»
دغدغهها و نارساییهایی که ذهن شهرزاد را به خود مشغول کرده بود، در نهایت وی را به سوی تشکیل یک جریان سیاسی با همکاری جمعی از تحصیلکردگان افغانستان در داخل و خارج از کشور سوق داد؛ گروه سیاسی به نام «افغانستان ۱۴۰۰» را تشکیل داده اند و برای کاهش آسیبها، به دنبال ارائه یک بدیل برای فرهنگ سیاسی حاکم بر افغانستان هستند.
وی می افزاید: «پیش از این، مردم در جزیرههای خرد (خرده هویت های قومی، قبیله ای) زندگی میکردند و نمی دانستند که اگر طالبان قدرت بیابند، افراطگرایی رشد کند و جهل و تعصب دوام بیاورد، همه آنها ضرر میکنند. این مهم است که راهی جدید برای فرهنگ سیاسی حاکم جستجو کنیم تا متوجه شویم که آیا بدیل و جایگزین وجود دارد یا نه. من در محیط کار هم تلاش میکنم ارزشهای جدید را نهادینه کنم. تشویق فرهنگ گفتوگو و شنیدن نظرهای یکدیگر یکی از این ارزشهاست.