جلسه نمایشنامه خوانی «شب هزار و یکم» نوشتۀ بهرام بیضایی، به مناسبت سالروز تولد این نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان نامدار تئاتر و سینمای ایران و در غیاب او، در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر تهران برگزار شد.
به گفتۀ هادی سروری، کارگردان این جلسه نمایشنامه خوانی، خوانش نمایشنامه «شب هزار و یکم» با اجازه بهرام بیضایی که در خارج از ایران به سر می برد صورت گرفت. معصومه عزیزمحمدی، شیما جان قربان، هادی سروری این نمایشنامه را روخوانی کرده و صابر الله دادیان نوازنده تنبور و تار و ایمان موسی زاده نوازنده نی و تنبک، این برنامه را همراهی کردند.
در این جلسه که با حضور برخی چهره های سینمایی و تئاتری، ازجمله ناصر تقوایی، گلاب آدینه، شهلا لاهیجی و بهزاد فراهانی برگزار شد، کیکی نیز که هادی سروری و گروهش به مناسبت تولد بهرام بیضایی آماده کرده بودند، به یاد او و شادباش تولد او بریده شد.
ناصر تقوایی، از فیلمسازان هم نسل بیضایی، پس از اجرای نمایشنامه خوانی شب هزار و یکم، در سخنان کوتاهی در مورد بیضایی گفت: «همانطور که شعر ایران با نیما یوشیج وارد فصلی تازه شد و نسلی از شاعران خوب را به وجود آورد سینمای ایران هم با هنرمندانی که همنسل من بودند رشد چشمگیری کرد که بیضایی یکی از آن بزرگان است. بیضایی بهدرستی راهش را بازیافت و تمرکز اصلیاش را بر روی تئاتر و نوشتن گذارد.»
به گفتۀ تقوایی، بیضایی، نویسندهای چیرهدست است که برخلاف خیلی از ما ایرانیان، تاریخ معاصر و تاریخ کهن خود را بهخوبی میشناسد و با تسلط در مورد آن مینویسد. تقوایی در پایان سخنانش ابراز امیدواری کرد که بار دیگر شاهد کار کردن بیضایی در ایران باشد.
ناصر تقوایی
گلاب آدینه، بازیگر سرشناس تئاتر و سینما که پیشازاین در نمایش سلطان مار نوشتۀ بهرام بیضایی بازی کرده بود، در مورد ویژگی نمایشنامه های او گفت: «آثار بیضایی امکانات زیادی برای بازیگر به وجود میآورد و دیالوگهایش مانند اقیانوسی است که بازیگر میتواند در آن آزادانه شنا کند.» گلاب آدینه نیز در پایان حرف هایش، ابراز امیدواری کرد که بیضایی باز هم در ایران کار کند.
شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات زنان و روشنگران و ناشر آثار بیضایی نیز از سخنرانان دیگر این مراسم بود که در مورد تأثیر آثار بیضایی بر روی زنان سخن گفت: «شخصیت اصلی اکثر آثار بیضایی زناناند. او در دورهای شروع به کار کردن نمود که زنان در اندرونی بودند و لوتیها با چاقوکشی و مسائلی ازایندست جای قهرمانان ما را گرفته بودند. وی افزود: از یکجایی به بعد با ظهور نویسندگانی پیشرو مانند بیضایی فضا عوض شد. او و همعصرانش زنانی را در آثارشان تصویر کردند که نگاه جامعه به زن را تغییر داد.
همزمان خانه تئاتر ایران نیز با انتشار پیامی، ضمن یادآوری مرگ اکبر رادی، نمایشنامه نویس در روز پنجم دی ماه، زادروز بهرام بیضایی را تبریک گفت: «خدایا عجیب است برای ما همیشه شادی و غم را توأمان نصیب میداری، مگر نه اینکه نشان ابدی ما ماسک خنده و گریه است؟ ماسکی که خود تئاتر است. بهرام بیضایی را به ما ارزانی میداری و اکبر رادی را باز پس میگیری. آنهم یک روز…حکمت این است میپذیریم، میپذیریم که زندگی نیش است و نوش. نوش ات امروز گوارای وجودمان، اما نیش ات همچنان زخمی است بر دلمان … زادروز «بهرام بیضایی» تأثیرگذارترین هنرمند عرصهی تئاتر معاصر ایران بر اهالی تئاتر و فرهنگ ایرانزمین تهنیت باد.»
روزنامه شرق نیز با انتشار یادداشت هایی از فرهاد مهندس پور، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه و مژده شمسایی، بازیگر تئاتر و سینما و همسر بهرام بیضایی، به استقبال زادروز بیضایی رفت. در بخشی از نوشتۀ فرهاد مهندس پور برای زادروز بیضایی آمده: «بسیار با مسماست که ٢٥ دسامبر، زادروز مسیح، برای ما ایرانیان برابر است با زادروز یکی از بهترین و کوشاترین نویسندگان، پژوهشگران، آموزگاران و هنرمند تئاتر و سینمای ایران، بهرام بیضایی. بهرام بیضایی، در حوزههای متنوعی کنش اجتماعی و هنرمندانه داشته و دارد. در روزگار جوانی دانشگاه را رها میکند؛ زیرا در جستوجوی چیزی بوده است که آن را در مدرک تحصیلی نمییافته است. در کار با گروه تئاتر ملی هم نگنجیده، همچنان که با جریان رسمی تئاتر در آن سالها و پس از آن هم جز زمانی کوتاه نپاییده و بهسرعت دریافته است که در شرایط اجتماعی و زیستی این مملکت، برای زندهزیستن و هنرمندبودن، به توشه و انگیزهای دیگر نیاز دارد. ازاینرو ایشان یک آموزنده باهوش در زندگی و زیست با کسانی است که از آنان آموخته که باید ازشان تمایز داشته باشد. بهرام بیضایی با اینکه ظرفیت اجرائی سنتهای نمایشهای ایرانی از شبیهخوانی و تختحوضی و خیمهشببازی را بسیار و با سنجیدگی کاویده، ولی همزمان نمیخواسته در سنت رسمی روزگارش بنویسد، بیندیشد یا هنر بیافریند.»
مژده شمسایی نیز در یادداشت خود در مورد تولد بیضایی چنین نوشت: «زادروز تو براى خیلىها چون من ستایش خرد است و اندیشه. تقدیر کوشایى و ممارست است. جشن پژوهش و جستجو است. تحسین بالندگى و شکوفایى است. زادروزت یادآور داستان آقاى حکمتىِ رگبار است و افسانه تارا. یادآور سفر دو پسربچه است براى یافتن پدر و مادرى نداشته و حقیقت و مرد دانا. یادآور هشتمین سفر سندباد است و پهلوان اکبر. یادآور طومار شیخ شرزین است و کارنامه بندار بیدخش. یادآور لیلا دختر ادریس است و افرا. یادآور مسافرانى است که قرار است آینهاى را بیاورند براى عروسی و سرگذشت آیت در غریبه و مه. یادآور عیار تنهاست و دنیاى مطبوعاتى آقاى اسرارى. یادآور خاطرات هنرپیشه نقش دوم است و سهرابکشى. یادآور باشو است و وقتى همه خوابیم. یادآور مصائب استاد نوید ماکان است و همسرش مهندس رخشید فرزین. یادآور آینههاى روبرو است و اشغال. یادآور آرش است و مجلس قربانى سنمار. یادآور دیوان بلخ است و کلاغ. یادآور پرده خانه است و مرگ یزدگرد. یادآور شب هزارویکم است و سگکشى. یادآور فتحنامه کلات است و ندبه. مگر مىشود اینها را فراموش کرد؟ مگر مىشود ادبیات نمایشى و سینما و تئاتر ایران را بدون این آثار تصور کرد؟ … نازنینم خوشا به حال تو که در زمانه تلخىها و زشتىها، کینهها و نفرتها، خشمها و انتقام گرفتنها، زادروزت بهانهاى است براى شادى. خوشا به حال تو که در دل بیشماری از مردمان سرزمینت به نیکى جاى دارى و سربلندى که همواره ارزشهاى انسانى را پاس داشتهاى و جز بزرگى و سرفرازى سرزمینت و مردمانش نخواستى و عمر در این راه گذاشتهاى.»
بهرام بیضایی
بهرام بیضایی در سال ۱۳۸۹ به دعوت عباس میلانی استاد بخش مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به آمریکا رفت و در آن دانشگاه به تدریس مشغول شد. او تا کنون سه نمایش «جانا و بلادور»، «گزارش ارداویراف» و «طربنامه» را در آمریکا روی صحنه برده است. بیضایی در زمان حضورش در ایران با محدودیتهای بسیاری برای ساختن فیلم و اجرای نمایش و نیز تدریس در دانشگاه ها مواجه بود. آخرین فیلم او؛ یعنی «وقتی همه خوابیم»، فیلمی در نقد مناسبات کاسبکارانه سینمای ایران بود. تلاش بیضایی در ایران برای ساخت دو فیلمنامه دیگرش یعنی «اشغال» و «مقصد»، به جایی نرسید و این ها عواملی شد که بیضایی را وادار به مهاجرت و تبعید ناخواسته کرد.