با سقوط رقه، پایتخت خودخوانده داعش، «دولت اسلامی عراق و شام» دستکم به طور نمادین از بین رفت. باوجود این، تفکر داعشی و حامیان و سربازان آن همچنان در منطقه و در اقصی نقاط جهان فعالند. در این مقاله به نقش آتی آنها و آینده سیاسی این گروه میپردازیم.
به باور کارشناسان آگاه به مسائل تروریسم و اسلامگرایان افراطی، شکستهای نظامی متعدد داعش در عراق و سوریه در سال اخیر میلادی موجب کاهش چشمگیر نفوذ این تفکر افراطی در منطقه شده و درآمدههای مالی آن نیز با از دستدادن منابع نفتخیز به نصف تقلیل یافته است.
از سوی دیگر نیروها و تجهیزات نظامی این گروه افراطی تضعیف و تحلیل شدهاند و فعالیتهای اطلاعاتی و رسانهای اش نیز افت کرده است.
سرهنگ رایان دیلون، سخنگوی آمریکایی ائتلاف بینالمللی علیه داعش، روز سه شنبه اعلام کرد که بر اساس دادههای آنها داعش اکنون تنها ۶۵۰۰ جنگجو در عراق و سوریه دارد.
نیروهای وابسته به داعش، در اوج قدرت، بیش از ۳۰ هزار نفر بر آورد شده بود که متشکل از جنگجویان خارجی یعنی غیرعراقی یا غیرسوری بودند.
به باور کولین کلارک، کارشناس مسایل سیاسی در اندیشکده رَند و نویسنده کتاب «شرکت تروریسم. تامین مالی تروریسم، شورش و جنگ نامنظم»، جنگجویان داعش در پی سقوط حکومتشان در عراق و سوریه به سه گروه بزرگ تقسیم خواهند شد.
گروه نخست که به باور وی اکثرا سربازان وفادار و سران حلقه نزدیک به ابوبکر بغدادی هستند، در منطقه خواهند ماند و با تشکیل یک جریان «مقاومتی چریکی» به انجام عملیات تروریستی پراکنده دست خواهند زد و تا آخرین لحظه با حملات انتحاری در عراق و سوریه مبارزه خواهند کرد. داعش در حال حاضر بخش قابل توجهی از استان دیرالزور در جنوب رودخانه فرات و در مرز سوریه با عراق را در اختیار دارد. در آن سوی مرز هم شهر القائم و حومههای اطراف همچنان تحت اشغال داعش است. تاکنون چندین بار گزارشهای تایید نشده از این حکایت داشت که ابوبکر بغدادی در جریان نبرد موصل، به این شهر پناه برده است.
برخی از کارشناسان چون بروس هافمن این احتمال را هم مطرح کردهاند که این گروه داعش، در نهایت و بهرغم اختلاف نظرهای عمیق با القاعده، مجبور به ائتلاف با گروههای وابسته به آن مثل جبهه فتح الشام و احرار الشام شوند.
گروه دوم را «مزدوران آزاد» تشکیل میدهد که به باور کولین کلارک، جنگجویان خارجی هستند که در حلقه نزدیکان بغدادی جای نمیگیرند و مایل به بازگشت به سرزمین خود نیز نیستند و احتمالا راهی کشورهای دیگر از جمله افغانستان، یمن و لیبی خواهند شد یا به جریانهای وابسته به داعش در کشورهای غرب آفریقا خواهند پیوست.
اما گروه آخر گروهی است که باعث و بانی نگرانی و دلمشغولی اکثر سازمانهای ضدتروریستی جهان است؛ کولین کلارک این گروه را «بازگشتهها» نامیده است که شامل آنهایی میشود که ملیتهایی چون تونسی و سعودی، روسی یا اروپایی و آمریکایی دارند و پس از شکست داعش در عراق و سوریه به کشورهای خود باز خواهند گشت.
برخی از آنها آرمان خود را نابود شده میدانند یا اینکه دیگر باوری عمیق به آن ندارند اما آنهایی که همچنان بر عقاید جهاگرایانه خود همچنان پای میفشارند برای انجام عملیات تروریستی به این کشورها باز خواهند گشت.
کولین کلارک در پایان مقاله خود نتیجه میگیرد که هرچند سازمانیهای ضدتروریستی غربی بیش از پیش برای مقابله با حملات تروریستی اسلامگرایان هماهنگ شده و تدارک دیدهاند ولی با توجه به اینکه روابط ترکیه و غرب به سردی گراییده است و بهبودی هم در وضعیت سیاسی لیبی به چشم نمیخورد، احتمال اینکه این «بازگشتههای جهادی» بتوانند عملیات تروریستی خود را در کشورهای غربی به ویژه اروپایی به اجرا بگذارند، بسیار زیاد است.
با این اوصاف هرچند پایگاه اصلی داعش در عراق و سوریه متزلزل شده است و تعداد بسیاری کمی از نیروهای این گروه همچنان در این منطقه فعال هستند، به نظر میرسد که شیوه و روشی که ابوبکر بغدادی بنا نهاد، در ابعاد بین المللی خود، همچنان به پیروانی خواهد داشت.