ظریف؛ دیپلمات ایدئولوژیک یا پراگماتیست؟

ظریف دو هفته قبل از استعفا در یک کنفرانس خبری در تهران
ظریف دو هفته قبل از استعفا در یک کنفرانس خبری در تهران Copyright خبرگزاری فرانسه
نگارش از Amirbehnam MASOUMI
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

شکلی از خوشبینی به روابط بین‌المللی و اعتماد به سازمان‌های جهانی و سازوکارهای بین‌المللی در میان دیپلمات‌های روتین ایرانی و از جمله محمد جواد ظریف دیده می‌شود.

آگهی

استعفای محمد جواد ظریف از وزارت امور خارجه ایران بار دیگر دعوای دو جناح سیاسی عمده جمهوری اسلامی درباره مساله سیاست خارجی را بی‌پرده در برابر شهروندان ایرانی و سیاستمداران بین‌المللی قرار داد.

در کمتر از ۲۴ ساعتی که از استعفای ظریف می‌گذرد، این دیپلمات کارکشته ایرانی و «معمار» برجام از سوی هواداران پر و پا قرصش به‌عنوان نماینده رویکرد خردمندانه و عملگرایانه در سیاست خارجی معرفی می‌شود. در مقابل منتقدان عمدتا اصولگرای آقای ظریف وی را خائن، ساده‌ لوح و وطن فروش خطاب می‌کنند؛ دیپلماتی که حتی استعفای حساب شده اش، «سفر بشار اسد به تهران را تحت‌الشعاع» قرار داد.

دیپلماسی نرمال در برابر دیپلماسی انقلابی

فارغ از قضاوت‌های سرشار از حب و بغض نسبت به رئیس مستعفی دستگاه دیپلماسی دولت، به نظر می‌رسد که محمدجواد ظریف سمبل و نماد یک جریان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است؛ جریانی که از زمان سقوط نظام سلطنتی در بهمن ۱۳۵۷ و با دولت موقت بازرگان متولد شد، در دوره جنگ به حاشیه رانده شد و با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی و به‌ویژه در دو کابینه خاتمی، به صحنه بازگشت.

این نگرش، برخلاف رویکرد انقلابی و «جهان سوم‌گرای» هسته سخت جمهوری اسلامی، نه رویای صدور انقلاب را در سر می‌پرواند و نه بر خلاف مقدمه قانون اساسی ایران، خواهان «تحقق حکومت مستضعفین بر زمین» است. براساس این نگرش، آنطور که هاشمی رفسنجانی در سال‌های پایانی حیاتش گفت، مخاصمه اعراب و اسرائیل، به خودیِ خود موضوعیتی برای ایران ندارد و مقابله تهران با تل‌آویو در چارچوب دکترین امنیتی و دفاع ملی جمهوری اسلامی معنی پیدا می‌کند. اساس چنین نگرشی، منفعت‌گرایی و دفاع از «منافع ملی» در برابر رفتار انقلاب‌گرایانه است.

به توییتر یورونیوز فارسی بپیوندید

این رویکرد، که شاید بتوان اسم «عادی» و «نرمال» را بر آن گذاشت، به موازین و آداب نزاکت روابط بین‌المللی پایبند است: اصل حاکمیت کشورها را محترم می‌شمارد؛ مرزهای بین‌المللی را به رسمیت می‌شناسد و به معاهدات و قراردادهای دوجانبه و چندجانبه عمل می‌کند. به‌علاوه، شکلی از خوشبینی به روابط بین‌المللی و اعتماد به سازمان‌های جهانی و سازوکارهای بین‌المللی در میان دیپلمات‌های روتین ایرانی و از جمله محمد جواد ظریف دیده می‌شود: ایمان به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در حمایت از برجام -زمانی که چهره و رسانه‌های عمدتا اصول‌گرا و «دلواپس» احتمال خروج دولت آتی آمریکا از توافق هسته‌ای را مطرح می‌کردند- احتمالا بهترین مثال از چنین اعتمادی است. وزیر خارجه مستعفی جمهوری اسلامی در جلسه شورای راهبردی روابط خارجی و در پاسخ به پرسشی درباره آینده برجام پس از دولت باراک اوباما گفت: «[آن‌ها] چاره‌ای جز پذیرش [برجام] ندارند…رئیس جمهوری بعدی آمریکا با چرخش یک قلم برجام را برگرداند، کی در دنیا آن را اجرا می‌کند؟… حقوق بین‌الملل اصولا الزام‌آور نیست… ولی تهِ (پایان) قضیه حقوق بین‌الملل اجرا می‌شود...واقعیت امر این است… [رئیس جمهوری بعدی آمریکا] نمی‌تواند این کار را بکند...»

شاید اعتماد به ساختار نظام و حقوق بین‌الملل بخشی از باور دیپلماتیک حسن روحانی هم باشد: در حالی‌که از یک سو دونالد ترامپ بر ساخت دیوار در مرز با مکزیک اصرار می‌وزد و از سوی دیگر، موج مخالفت با اتحادیه اروپا و میل به ملی‌گرایی از سوی جریان‌های راست در کشورهای اروپایی چند سالی است که بالا گرفته، رئیس دولت تدبیر و امید با یادآوری سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ گفت که اگر دیواری هم میان ملت‌ها وجود دارد، باید خراب شود.

اعتماد اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌های ایران به نهادها و سازمان‌های بین‌المللی، در دوره‌ای که رهبرانی چون ترامپ و بولسونارو و بحران‌هایی چون برکسیت از صندوق‌های رای سر بر می‌آورند و حاکمی چون بن‌سلمان، با وجود قتل جمال خاشقجی و جنگ بی‌حاصل یمن، با آغوش باز از سوی جامعه جهانی پذیرفته می‌شود، نشانگر یک نگرش «ایدئولوژیک» به نظر می‌رسد تا رویه‌ای پراگماتیک و منطبق بر واقعیات.

رویکرد دیپلماسی خاتمی و روحانی در ایرانِ تحتِ حاکمیت جمهوری اسلامی از سوی بسیاری از شهروندان، عمل‌گرایانه (پراگماتیستی) توصیف می‌شود: شهروندانی که تمام نارسایی‌های اقتصادی زندگی خود را ناشی از تحریم‌ها علیه ایران می‌بینند. این بخش تاثیرگذار جامعه با رای به روحانی و پس از آن پذیرش برجام، واقعا امیدوار شده بود که هزار تومان معادل یک دلار شود و با گشایش مرزها به سوی «جهان آزاد» چالش‌های اقتصادی و غیر اقتصادی کشور حل شود. محمد جواد ظریف قهرمانِ پراگماتیست همین بخش از جامعه و حریف «شش طرف» مذاکره کننده با ایران است.

ایران پس از برجام

شکست پروژه برجام با خروج یکجانبه ایالات متحده آمریکا، دست بالا را به نیروهای اصولگرا و «دلواپسان» توافق هسته‌ای ایران داد. پس از تجربه برجام، مقاومت هسته سخت جمهوری اسلامی در برابر پیوستن ایران به کنوانسیون‌های بین‌المللی مبارزه با پولشویی (FATF) به احتمال زیاد نه از روی جهل یا باورهای «ایدئولوژیک» علی خامنه‌ای و سپاه و مجمع تشخیص مصلحت نسبت به نظام جهانی، بلکه ناشی از نگرانی آن‌ها در قبال آینده برگ‌های بازی تهران در برابر قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است: اصولگرایان به وضوح می‌گویند که اگر امکان حمایت از جنبش‌هایی نظیر حماس و جهاد اسلامی در فلسطین یا حزب‌الله لبنان یا حشد شعبی عراق را از دست بدهند، دکترین امنیتی «نظام» ضربه خواهد خورد؛ گروه‌هایی که برای همپیمانان و شرکای غربی تروریست، یا دست‌کم نامطلوب به شمار می‌روند.

در تاریخ چهل ساله حاکمیت جمهوری اسلامی، رویکرد مبتنی بر «تعامل سازنده» ظریف و روحانی در پرونده هسته‌ای، پس از هشت سال سرکشی احمدی‌نژاد در برابر ساختار نظام بین‌المللی، درست مانند «گفت‌وگوی تمدن‌های» خاتمی به شمایل نوعی «ترمیدور» (دست کشیدن از شعارها و آرمان‌های انقلاب) جلوه می‌کند. با این حال هسته سخت حاکمیت ایران، دست‌کم یک بار نشان داده که توانایی عبور از این ترمیدور و بازگشت به انگاره‌های دهه نخست انقلاب را دارد. اینکه این بار رهبر و سپاه و نهادهای عریض و طویل انتصابی، امکان گذار از سیاستمداران تکنوکراتِ شرایط عادی برای مواجهه با بحران‌های پیش رو را دارند یا نه، دست‌کم در روز استعفای ظریف، اهمیت ثانوی دارد.

بیشتر بخوانید:

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

قاسمی: وزارت امور خارجه کاملا از سفر بشار اسد به ایران بی‌اطلاع بود

دلجویی اسد از ظریف؛ وزیر امور خارجه ایران به دمشق دعوت شد

محققان در آلمان: رانش شدید زمین در روستای حسین‌آباد ایران نتیجه ساختن یک سد بود